غزلی از مولوی

in #persian7 years ago (edited)

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب‌گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده‌ی ما، صد جای آسیا کن

خیره‌کُشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خون‌بها کن

بر شاه خوب‌رویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر اژدهاست بر ره، عشقی است چون زمرد
از برق این زمرد هی دفع اژدها کن

بس کن که بی‌خودم من ور تو هنر فزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

Source

Sort:  

تشکر برای به اشتراک گذاری

Congratulations @marziehshahabi, this post is the sixth most rewarded post (based on pending payouts) in the last 12 hours written by a Newbie account holder (accounts that hold between 0.01 and 0.1 Mega Vests). The total number of posts by newbie account holders during this period was 1355 and the total pending payments to posts in this category was $874.36. To see the full list of highest paid posts across all accounts categories, click here.

If you do not wish to receive these messages in future, please reply stop to this comment.